فروزندۀ گلشن. روشن کننده گلشن. گل که بستان را روشنی دهد، به مجاز به معنی معشوق و محبوب میباشد: ز ما گر شبی رفت روزی رسید گلی رفت و گلشن فروزی رسید. نظامی
فروزندۀ گلشن. روشن کننده گلشن. گل که بستان را روشنی دهد، به مجاز به معنی معشوق و محبوب میباشد: ز ما گر شبی رفت روزی رسید گلی رفت و گلشن فروزی رسید. نظامی
باغبان. (آنندراج) ، سخت سرخ. حنایی روشن. سرخ همچون گل گلستان: چو بشنید پرویز برپای خاست یکی جام می گلشن آرای خواست که بود اندر آن جام یک من نبید به یک دم می روشن اندرکشید. فردوسی
باغبان. (آنندراج) ، سخت سرخ. حنایی روشن. سرخ همچون گل گلستان: چو بشنید پرویز برپای خاست یکی جام می گلشن آرای خواست که بود اندر آن جام یک من نبید به یک دم می روشن اندرکشید. فردوسی